مزایا و معایب رویکرد استارتاپ ناب

شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۸ - ۲۱:۳۰
مطالعه 7 دقیقه
روش استارتاپ ناب یا Lean Startup طرفداران زیادی دارد. پیروی از نکات این راهکار، نیازمند آشنایی با مزایا و معایب آن است.
تبلیغات

رویکرد استارتاپ ناب (Lean Startup) یکی از موضوعات خبرساز و پرطرفدار در سیلیکون‌ولی بود. استارتاپ‌های متعددی با تکیه بر آموزه‌ها و روش‌های این روش، از نتایج آن ابراز خشنودی می‌کردند. درواقع نتایج فضای استارتاپی هم تاحدودی مفید بودن رویکرد استارتاپ ناب را تأیید می‌کنند. به‌هرحال، این روش هم مانند بسیاری از روش‌های کسب‌وکاری دیگر، مزایا و معایب خود را دارد که پیش از پیاده‌سازی نهایی باید به آن‌ها دقت داشت.

رویکرد استارتاپ ناب دو مشکل اساسی دارد. اولین مشکل استارتاپ ناب، در تأکید بر نظرسنجی و دریافت بازخورد سریع از مشتریان دیده می‌شود. بنیان‌گذاران با استفاده از این نکته، پس از توسعه‌ی مدل اولیه‌ی MVP به‌دنبال بازخورد از سوی مشتریان می‌روند تا نظر و نیاز آن‌ها را دریافت کنند. در چنین وضعیتی، تیم استارتاپی روی بهبود مستمر محصول خود متمرکز می‌شود تا نیازهای کنونی مشتریان را برطرف کند؛ درنتیجه آن‌ها احتمالا از تمرکز بر پیش‌بینی نیازهای آتی و چشم‌اندازهای محصول و شرکت خود غافل می‌شوند.

مشکل دوم رویکرد استارتاپ ناب در پرسش‌هایی است که به‌عنوان راهکار شناخت کسب‌وکار مطرح می‌کند. استارتاپ ناب می‌گوید ابتدا باید مشتریان خود را بشناسید. ازطرفی، در دنیای کسب‌وکار، علاوه بر شناخت مشتری، آگاهی داشتن از چرایی موفقیت و چگونگی انتخاب شدن از سوی مشتریان نیز اهمیت دارد.

نویسنده‌ی مطلب منبع در رسانه‌ی دانشکده‌ی کسب‌وکار هاروارد، اتان مولیک، استاد کارآفرینی است. او به‌خاطر شغل خود عموما ارائه‌های متعددی را از زبان بنیان‌گذاران استارتاپی می‌شنود. به‌علاوه بسیاری از آن‌ها تصور می‌کنند که کارآفرینی فرایندی شامل بدیهه‌سازی و ابتکار است و نمی‌توان آن را در دانشگاه‌ها آموزش داد. به‌هرحال مولیک به‌خاطر شغل خود ارائه‌‌های بسیار زیادی را می‌شنود و به این تصمیم رسید که راهی برای آموزش در جهت موفق‌تر شدن استارتاپ به بنیان‌گذاران توسعه دهد. در دهه‌ی گذشته، رخدادهای مهمی در اکوسیستم استارتاپی رخ داده‌اند و می‌توان از آن‌ها در منابع گوناگون آموزشی استفاده کرد.

استارتاپ

اولین رخداد دهه‌ی گذشته، معرفی و گسترش رویکرد استارتاپ ناب بود که استیو بلانک و اریک ریس، پیش‌گام آن بودند. به‌طور خلاصه می‌توان رویکرد استارتاپ ناب را آموزه‌ای با هدف عمل‌گرا کردن استارتاپ‌ها دانست. بنیان‌‌گذاران در این روش باید کار خود را با درک فرضیات پشت کسب‌وکار شروع کنند؛ درکی که با توسعه‌ی یک ابزار به‌نام بوم مدل کسب‌وکار به دست می‌آید.

تکیه بر پیش‌بینی‌های بوم مدل کسب‌وکار، برای توسعه‌ی ایده کافی نیست

در مطالب آموزشی متعدد به طراحی بوم مدل کسب‌وکار اشاره کردیم که شامل پر کردن ۹ کادر اختصاصی شامل موضوعاتی همچون «ارزش‌‌های پیشنهادی»، «بخش مشتری» و موارد دیگر می‌شود. بنیان‌‌گذاران با تکیه بر بوم مذکور، پرسش‌های خود از کسب‌وکار آینده را به فرضیه‌های قابل آزمایش تبدیل می‌کنند و سپس یک نمونه‌ی اولیه‌ی قابل قبول (موسوم به MVP) برای آزمایش فرضیه‌ها توسعه می‌دهند. اگر آزمایش‌ها نشان‌دهنده‌ی صحیح بودن فرضیه‌ها باشند، درنتیجه ایده و رویکرد مورد نظر را می‌توان مناسب دانست. در غیر این‌صورت باید چرخش (یا پیووت) در مسیر استارتاپ رخ دهد که با تکیه بر بازخوردهای دریافت‌شده، به‌صورت بهینه‌سازی محصول یا بازار هدف انجام خواهد شد. بنیان‌گذاران در مسیر مذکور ترکیبی از محصول-بازار را مورد بررسی و اکتشاف قرار می‌دهند تا درنهایت به نیاز واقعی برای محصول خود دست پیدا کنند.

همان‌طور که گفته شد، رویکرد استارتاپ ناب، رخدادهای متعددی را در سیلیکون‌ولی به‌همراه داشت و استارتاپ‌ها از آن استقبال کردند. به‌علاوه آموزش آن نیز بسیار آسان بود و به موضوع اصلی فعالیت شتاب‌دهنده‌های استارتاپی و کلاس‌های کارآفرینی در سرتاسر جهان تبدیل شد. البته، استارتاپ ناب تنها رخداد و تغییر مهم استراتژی کسب‌وکار در دهه‌ی گذشته محسوب نمی‌شد و یک انقلاب آرام‌تر با هیاهوی کمتر هم در حال رخ‌دادن بود.

lean startup

فعالان دانشگاهی که دسترسی بهتری به داده، تکنیک‌های تحلییل پیچیده و رویکردهای جدید داشتند، شروع به رمزگشایی موفقیت استارتاپ‌ها کردند. درواقع آنچه که زمانی خرد متعارف یا دانش عمومی محسوب می‌شد، ازسوی متخصصان به بحث و بررسی گذاشته شد. همین بررسی‌ها، نکات ارزشمندی را پیرامون روش استارتاپ ناب به‌همراه داشت.

اولین دستاورد تحقیقات داده‌ای نشان داد که استارتاپ‌ها باید روش‌های تجربی پیشنهادی از سوی روش استارتاپ ناب را دنبال کنند. گروهی تحقیقاتی در ایتالیا، آزمایشی را روی ۱۱۶ استارتاپ انجام داد. نیمی از آن‌ها آزمایش‌های تجربی استارتاپ ناب را به‌همراه روش‌های علمی آزمایش ایده‌ها و فرضیات آموختند. نیمی دیگر تنها با اهمیت آزمایش آشنا شدند و روش‌های علمی برای انجام بهینه به آن‌ها منتقل نشد. درنهایت گروه اول موفقیت بیشتری را تجربه کردند و درآمد بیشتری هم داشتند؛ درنتیجه شاید بتوان آزمایش‌های سخت‌گیرانه را نکته‌ای مهم و کاربردی در پیشرفت استارتاپ دانست.

درمقابل نتایج بالا، برخی تحقیقات نشان‌دهنده‌ی جنبه‌های خطرناکی از رویکرد استارتاپ ناب بودند. تعدادی از اساتید برجسته‌ی کارآفرینی در مقاله‌ای جدید به دو مشکل اساسی در رویکرد استارتاپ ناب اشاره کرده‌اند که در ادامه آن‌ها را بررسی می‌کنیم.

استارتاپ ناب، بنیان‌گذران را تشویق و حتی مجبور می‌کند تا «از دفتر خود خارج شوند» (کنایه از عرضه محصول اولیه و ملاقات مستقیم با مشتری) و هرچه سریع‌تر با مشتریان ارتباط داشته باشند. استیو جابز در جایی می‌گوید: «مشتری وظیفه ندارد که نیاز خود را شناسایی کند.» تمرکز روی دریافت بازخورد سریع از مشتریان درباره‌ی محصول اولیه‌ی قابل‌عرضه، استارتاپ‌ها را متمایل به تغییر و بهینه‌سازی دائمی در محصول و کسب‌وکار می‌کند. درواقع آن‌ها روی نیاز کنونی مشتری متمرکز می‌شوند و از تفکر درباره‌ی آینده‌ی کسب‌وکار و محصول باز می‌مانند.

startup

علاوه بر نکته‌ی بالا، تحقیقات متعدد نشان می‌دهد که نو بودن ایده و محصول، عموما از سوی مشتریان پذیرفته نمی‌شود. کلی کریستنتن در تحقیقی پیرامون «نوآوری ساختارشکن» این ایده را تأیید می‌کند. درواقع اگر استارتاپ، ایده‌ای بسیار نو خاص در بازار داشته باشد، دریافت بازخورد و تأیید از سوی مشتریان دشوارتر هم خواهد بود.

مشکل دوم رویکرد استارتاپ ناب، در ابزار مشهور بوم مدل کسب‌وکار دیده می‌شود. این بوم با وجود مطرح کردن سؤال مهم «مشتریان چه کسانی هستند؟» از سوالی بسیار مهم‌تر غافل می‌ماند: «فرضیه‌ی شما درباره‌ی جهان آینده براساس اعتقاد، ایده و روش خاص‌تان چه خواهد بود؟»

علاوه بر دریافت بازخورد، باید ترسیمی از تأثیرگذاری استارتاپ بر دنیای پیرامون داشته باشید

پر کردن ۹ کادر مشهور بوم مدل کسب‌وکار، شما را متمرکز بر شکل‌ و ساختار نهایی استارتاپ در پایان مسیر می‌کند. درواقع طراحی کانال‌های مشتری و توزیع و موارد دیگر، شکل استارتاپ را نشان می‌دهد و نظری درباره‌ی وضعیت جهان پیرامون ندارد. درنهایت، رویکرد استارتاپ ناب، نقشه‌ی راهی برای رسیدن به آن نقطه برای شما فراهم نمی‌کند.

در ادامه‌ی مسیر طراحی بوم مدل کسب‌وکار، بینش‌ها و چشم‌اندازهای اصلی در ویژه کردن ایده‌ی استارتاپی را در سایه قرار می‌دهند. به‌عنوان مثال اگر نگاهی به مثال‌های متعدد بوم مدل کسب‌وکار لینکدین داشته باشیم، هیچ‌یک از آن‌ها نشان‌دهنده‌ی چشم‌اندازهای اصلی این شرکت همچون شبکه‌سازی و رزومه‌سازی نیستند که موجب موفقیت نهایی شدند. برای توسعه‌ی ایده‌ای پیرامون چرایی خاص بودن استارتاپ، باید به روش‌های علمی رجوع کرد. با مشاهده کردن جهان پیرامون شروع و از مشاهدات خود در مسیر ساخت نظریه‌ای نهایی استفاده کنید؛ نظریه‌هایی که چگونگی تغییر جهان را تحت تأثیر استارتاپ شما نشان دهند.

mvp

تحقیقات علمی، روش‌های بهینه‌ای‌ را پیشنهاد می‌دهند که پیاده‌سازی نکته‌های مثبت رویکرد استارتاپ ناب را با پرهیز از گرفتار شدن در نکته‌های منفی به‌همراه دارد. آن‌ها تحقیقی روی استراتژی سازمان‌های بزرگ انجام داده و رویکردی کارآمد را برای عملکردهای استارتاپی پیشنهاد دادند. رویکرد علمی با استراتژی شروع می‌شود. استراتژی را می‌توان پاسخ به چرایی پیروز شدن استارتاپ در بازار دانست. به‌علاوه استراتژی براساس انتخاب‌های بنیان‌گذاران، روش‌های صحیح را برای پیاده‌سازی ایده‌ها پیشنهاد می‌کند. درواقع رویکرد علمی، قدرت تصمیم‌گیری را به‌جای مشتریان به‌ خود بنیان‌گذاران باز می‌گرداند و توسعه‌ی چشم‌اندازهای ساختارشکن و کاربردی را ممکن می‌کند. این رویکرد، می‌تواند قدم بعدی در تکامل دنیای استارتاپی را رقم بزند.

با استفاده از ابزارها و یافته‌های جدید در استراتژی،‌ می‌توان تاحدودی نرخ موفقیت استارتاپ را با آموزش‌های صحیح‌تر به بنیان‌گذاران افزایش داد. درنهایت می‌توان ادعا کرد که استارتاپ‌ها برخلاف رویکرد رایج در روش استارتاپ نوپا، تنها مبتنی بر جمع‌آوری اطلاعات و شواهد نیستند. آن‌ها وابستگی زیادی به آموزه‌های کارآفرینی و رویکردهای آکادمیک دارند که در آموزش کارآفرینان الزامی محسوب می‌شود.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات