سه راه برای یافتن آنچه در آن قوی هستید و بهبود آن
کتی کاپرینو، راهنمای کسبوکار است. او در مقالهای که در فوربس منتشر کرده است، در مورد یکی از مسائل مهم در پیشبرد حرفهاینگونه مینویسد:
در طی راهنمایی افراد حرفهای و نیمه حرفهای در سمتهای شرکتی و کارآفرینی متوجه شدم که ۸۰ درصد این افراد، علیرغم موفقیتی که به آن دست یافتهاند، نمیدانند که در چه چیزی مهارت دارند و چه چیز آنها را از دیگران متمایز میکند. واقعیت این است که اگر شما نتوانید استعداد و توانایی خود را تشخیص دهید و نام ببرید؛ نمیتوانید از آنها به بهترین شکل استفاده کنید. و این به این معنا است که پول بیشتر، سمتهای مهمتر، پروژههای شگفت انگیز و خروجیهای بزرگتری هست که میتوانید آنها را به دست بیاورید؛ اما آن را در اختیار ندارید.
چرا بسیاری از افراد در تشخیص استعدادهایشان شکست میخورند؟
پژوهشی که انجام دادم نشان داد که به ۳ دلیل، نمیتوانید استعدادهای ذاتی خود را تشخیص دهید. در زیر، علاوه بر ذکر این ۳ دلیل، راهحل آن را هم ذکر کردهام.
۱.آنچه که به راحتی به دست میآورید، به نظرتان مهم نیست
هر یک از ما مجموعهای بی نظیر از مهارت، استعداد و توانایی هستیم. بعضی از آنها را از طریق آموزش، سختکوشی و تلاش به دست آوردهایم؛ اما برخی از آنها از زمانی که کودک بودیم، در ما بوده است.
به عنوان مثال، زمانی که کودک بودم، خواننده و مجری بودم و به استیج علاقهی زیادی داشتم. بازیکن تنیس بسیار خوبی بودم و در رقابتها میدرخشیدم. من عاشق نوشتن، خواندن و فکر کردن در مورد ایدهها و ابتکارات جدید، روانشناسی و ادبیات بودم و علاقه داشتم تا به مردم کمک کنم تا بر بزرگترین نگرانیها و چالشهایشان فائق آیند. این موارد، برای من بسیار ساده بودند؛ به سادگی نفس کشیدن. به همین دلیل است که از کاری که اکنون انجام میدهم، لذت میبرم؛ چرا که به علایق و استعدادهای ذاتی من مربوط است. و دقیقا به همین دلیل است که حرفههای شرکتی من در ۱۸ سالگی، برایم ناخوشایند بودند. آن حرفهها از استعدادها و تواناییهای طبیعی من استفاده نمیکردند.
استعدادهای فوق العادهای که از آغاز با ما بودهاند، چندان ارزشمند یا فوقالعاده به نظر ما نمیرسند. اما همین استعدادها هستند که با استفاده از آنها به حرفهای شادتر، پردرآمدتر و رضایتبخشتر خواهیم رسید.
راهحل:
در همین هفته، زمانی در حدود یک یا دو ساعت را به این فعالیت اختصاص دهید. لیستی از همهی مشاغلی که داشتهاید، تهیه کنید. مهارتها، استعدادها و قابلیتهایی که به کار بردهاید تا این کار را به خوبی انجام دهید، مشخص کنید. هر مهارت و استعدادی که استفاده کردهاید، بنویسید و سپس مشخص کنید که این استعداد یا قابلیت در بهدست آوردن چه خروجیهایی به شما کمک کرده است.
مثال زیر را در نظر بگیرید:
- ساختن روابط مهم با مشتری که به افزایش قابل ملاحظه درآمد منجر میشود (مهارتها: شنونده بودن، ایجاد روابط، توسعهی مشتری)؛
- واسطه گری برای تفاوتهای کلیدی بین مشتری و تیم بازاریابی به منظور پیشرفت بهتر (مهارت: واسطه گری، بازاریابی، پیشرفت، مدیریت روابط با مشتری)؛
- طراحی وتحویل موفقیت آمیز محصولهای جدید براساس جستجوی بازار جهت کمک به تنوع محصولات شرکت (مهارت: نوآوری، توسعه محصول، مدیریت محصول، بازاریابی)؛
- هدایت بازار و دیگر پژوهشها در مورد مالکیتهای بالقوه جهت اطمینان از سرمایه گذاریها (مهارت: پژوهش، تحلیل، مالکیت)؛
- ارتباط و حمایت از بهترین عوامل رسانه در زمینهی کاری مربوط به نحوی که رهبران شرکت به عنوان پیشگامان این زمینه شناخته شوند (مهارت: ارتباطات، روابط عمومی، ایجاد روابط)
وقتی این تمرین را انجام دادید، استعدادها و قابلیتهای خود و تاثیر مثبتی که در شغلهایی که دوست داشتهاید، ایجاد کردهاید؛ بهتر خواهید دید.
۲.شغلهایی ناموفق، دیدگاه شما را مخدوش کرده است
دومین دلیلی که افراد در شناسایی و استفاده از لذتبخشترین و بهترین استعدادها و قابلیتهایشان ناکام میمانند، از دست رفتن اعتماد به نفس آنها در شغلهای ناموفقشان بوده است.
یک شغل ممکن است به سبب رییس نامناسب، عدم توفیق در یکی از جنبههای کلیدی کار یا ذات نامناسب شغل، ناموفق باشند.
متاسفانه بارها و بارها دیدهام که شغلهای بد، افراد حرفهای به خصوص زنان را به سربازان زخمی و خونی میدان جنگ تبدیل کردهاند. تجربههای کاری تروماتیک این افراد را به اشخاصی خرد شده با احساس ناامنی، عزت نفس پایین و ناتوان از تشخیص استعدادهایشان تبدیل کرده است. آنها به شغل ناموفق اجازه میدهند تا تمام دیدگاه آنها، اعتمادبهنفسشان و دید واضحشان به آنچه که هستند و قابلیتهایشان مخدوش شود.
راهحل:
اگر در شغلی که دارید، درد و تروما را تجربه میکنید، حتی اگر سالها پیش باشد، به خودتان اجازه ندهید که داستانی منفی در مورد آن تعریف کنید. به عقب بازگردید و تمام اتفاقات خوبی که در این شغل برایتان رخ داده است را پیدا کنید. به دستاوردهای مثبت خود بیاندیشید؛ به ارتباطاتی که ایجاد کردید، ابداعات مثبت و خروجیهایی که در آن نقش داشتید، به تفاوتی که به عنوان رهبر و مدیر ایجاد کردید بیاندیشید؛ حتی اگر نتیجهی نهایی آنچه که امید داشتید نبوده است. اجازه ندهید یک تجربهی کاری بد، اعتمادبهنفس یا قابلیت شما در دیدن نقاط قوتتان را تخریب کند. شما در محیط کار ارزشمند و مورد نیاز هستید.
۳.شما هیچگاه شغلی رضایتبخش نداشتهاید و فکر میکنید مشکل از شما است.
این مورد از آن چه که فکر میکنید شایعتر است. هزاران فرد حرفهای وجود دارد که هیچ گاه از شغل یا سمت خود لذت نبردهاند. این امر باعث میشود آنها همه چیز در مورد خودشان و استعدادها و قابلیتهایشان را زیر سوال ببرند.
چرا چنین اتفاقی میافتد؟ آنها حرفهی درستی را انتخاب نکردهاند. در بعضی از موارد، آنها به سمت مطالعهی رشتهی درسی که علاقهای به آن ندارند رانده شدهاند؛ چرا که فکر میکردند مجبور هستند به سبب فشار والدین یا فرهنگ، مسائل مالی یا زندگی براساس انتظارات یک شخص دیگر چنین کاری را انجام دهند. دلیل دیگر این است که چنین اشخاصی شاید کارآفرین، مخترع و مبدع یا بنیان گذاران کسبوکار باشند؛ اما مجبور شدهاند که خود را در یک شرکت محدود کنند.
راهحل:
اگر تاکنون شغلی نداشتهاید که آن را دوست داشته باشید، یافتن علت آن ضروری است. سپس باید اقداماتی متفاوت انجام دهید تا دوباره این فاجعه را تکرار نکرده و زمان ارزشمند خود را حفظ کنید.
این سوالها را از خودتان بپرسید:
۱.دقیقا چه چیز شغلم را دوست ندارم؟
۲.آیا عدم رضایت من در این مشاغل، به فرهنگ، رهبری یا مدیریت مربوط است یا به تطابق سمت با علایق و مهارتهای من؟
۳.چرا در شغلی که از آن متنفرم، باقی ماندم؟
۴.پیش از آن که این تجربههای منفی شغلی را داشته باشم، چه چیز در مورد مهارتها و استعدادهای من مشخص بود؟ وقتی از آن استعدادها استفاده میکردم، چه حسی داشتم؟
۵.در کجا میتوانم از این مهارتها استفاده کنم و خروجی بهتری داشته باشم؟
۶.چه سازمانها، زمینهها و حیطههایی مرا به خود علاقه مند میکنند؟ در کجا میخواهم تغییری ایجاد کنم؟
۷.پس از مرگم چه میراثی برجای خواهم گذاشت؟ میخواهم برای برجا ماندن نشانی از خودم، چه بگویم و چه کنم؟
۸.چگونه در مسیر ساخت آن میراث قرار بگیرم و چه اقدامات متفاوتی انجام دهم؟
در نهایت شناسایی واضح و قدرتمند آنچه که میتوانیم به جهان ارائه دهیم، بر عهدهی خود ما است. هیچ کس چنین کاری را برای شما انجام نمیدهد. اما وقتی تصمیم بگیرید که به استعدادهای خود اهمیت دهید و از آنها استفاده کنید و سپس اقداماتی متفاوت با گذشته انجام دهید، آن گاه آیندهی شما تغییر خواهد کرد و درخواهید یافت که استعدادهایتان همان چیزی است که امروز مورد نیاز است.
نظرات