ربات مدیرعامل: روسای آینده شما

چهارشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۰
مطالعه 9 دقیقه
در انیمشن‌ها و فیلم‌های تخیلی زیاد دیده‌ایم که ربات‌ها و رایانه‌ها بتوانند بر انسان غالب شوند و او را تحت سلطه‌ی خود درآورند. البته در این مطلب منظور از ربات صرفا آن موجود شبه انسان فیلم ترمیناتور یا آن آدم آهنی برنامه‌های کودک نیست، بلکه منظور سیستم‌های قانون‌مند و منطقی است که به شکل‌های مختلف نرم‌افزاری خود را نشان می‌دهد. در ادامه با زومیت همراه باشید.
تبلیغات

نتایج یک گزارش منتشر شده از مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۱۶ نشان داده است که تا چند سال آینده، میلیون‌ها موقعیت شغلی توسط ربات‌ها از بین خواهد رفت. زمانی که به این مسئله فکر می‌کنید، ممکن است در وهله‌ی اول، از رده خارج شدن مشاغلی مثل کارگران کارخانه، رانندگان و خلبان‌ها به ذهن‌تان خطور کند. از طرفی شغل‌های زیاد دیگری هم مانند هنرمندان، مجری‌های نمایش‌های کمدی و مدیران هستند که نیاز به حضور مستقیم انسان دارند.

شاید بعضی از مشاغل جایگاه امنی داشته باشند و ربات‌ها خطری برای آن‌ها محسوب نشود. البته در مورد مدیران خیلی نمی‌توان مطمئن بود. چرا که قرار است ربات‌ها بالاترین جایگاه‌های مدیریتی از جمله موقعیت مدیر عامل را تصرف کنند و ممکن است این اتفاق خیلی زودتر از زمانی که انتظارش را داریم، بیفتد.

ربات‌ها سریع‌تر از آنچه ما فکر می‌کنیم در حال پیشرفت هستند

در وبسایت‌ها، مقالات زیادی درج شده که در آن‌ها به مشاغلی اشاره کرده است که ربات‌ها تاثیری بر آن‌ها نخواهد گذاشت. دو سال پیش، رایج‌ترین این نمونه شغل‌ها، وکلا، پزشکان و تحلیلگران مالی بودند.

در مسابقه‌ی رباتیک سال ۲۰۰۴، بهترین وسیله‌ی نقلیه‌ی بدون سرنشین نتوانست حتی مسافت ۸ مایل را طی کند و وسط کار به مشکل بر خورد. ۸ سال بعد، خودروهای خودران گوگل توانستند مسافت ۳۰۰/۰۰۰ مایلی را بدون هیچ‌گونه تصادفی رانندگی کنند.

۲۰ سال پیش، مردم دنیا شگفت‌زده شدند که چگونه یک رایانه توانست "گری کاسپاروف"، قهرمان شطرنج جهان را شکست دهد. این رایانه‌ی شطرنج‌باز ساخت IBM که Deep Blue نام داشت با کمک مجموعه‌ای از برنامه‌های منطقی و قوانین از پیش تعریف شده، توانست برنده‌ی بازی شود. در همان زمان این فرضیه شکل گرفت که ۱۰۰ سال دیگر زمان لازم است تا یک رایانه بتواند یک بازیکن حرفه‌ای را در بازی تخته‌ای GO مغلوب کند.

تا این که در چند روز گذشته، برنامه‌ی AlphaGo (آلفاگو) که گوگل سازنده‌ی آن بود، توانست قهرمان جهان را در یک بازی ۵ سری شکست دهد. نتیجه‌گیری ما از این ماجرا این نیست که یک رایانه می‌تواند قهرمان جهانی باشد بلکه آنچه برای ما اهمیت دارد ساختار برنامه‌ای، مانند AlphaGo است که می‌تواند تصمیم بگیرد و عملکرد مشابه انسان انجام دهد. چیزی که ما اسمش را "درک و هوشمندی" می‌گذاریم.

یک نیروی نامرئی بر می‌خیزد

برای مدت طولانی انسان فکر می‌کرد که زمین در مرکز هستی قرار دارد. حداقل هنوز هم ما در این توهم به سر می‌بریم که همه چیز در زندگی مدرن در راستای تحقق اهداف بشر است. حال آن که واقعیت آن است که دنیای ما توسط ربات‌ها بهینه‌سازی می‌شود.

محتواهای آنلاین نوشته شده توسط انسان‌ها، به منظور طراحی ماشین‌ها استفاده می‌شود. هر مقاله‌ای که در وبسایت و فضای آنلاین می‌خوانید توسط کلمات کلیدی، لینک‌های مرتبط و الگوریتم‌های گوگل بهینه‌سازی شده‌اند تا به رتبه‌ی بالا برسند. موفقیت گوگل در صنعت جستجوی آنلاین ثابت می‌کند که ربات‌ها عملکرد بهتری در تشخیص زمان، مکان و ارائه‌ی موثرترین شکل اطلاعات دارند.

رایانه‌ها در تصمیم‌گیری‌های گسترده در دنیای فیزیکی هم بهتر از انسان عمل می‌کنند. یک نمونه‌ی آن که جدیدا آغاز به کار کرده، استفاده از اتوماسیون در فست فودهای زنجیره ای است. البته هنوز زمان آن نرسیده که از ربات‌ها انتظار داشته باشیم که همبرگرها را پشت و رو کنند! فعلا استفاده از نیروی انسانی در این قسمت به صرفه‌تر است. اما می‌توان با طراحی برنامه‌های نرم‌افزاری خاص، برنامه‌ی زمانی کارمندان را مدیریت کرد.

ممطئنا، کارمندان از چنین گزینه‌ای استقبال نخواهند کرد اما این امر باعث می‌شود که کارآمدتر عمل کنند. چرا که یک مدیر اشراف محدودی به محیط کار دارد در حالی که یک ربات می‌تواند به کار  ۱۰۰ نفر در آن واحد نظارت کند. ربات‌ها با کمک رایانش ابری در سازمان‌دهی هم فوق‌العاده عمل می‌کنند. برای مثال چنانچه برای بهبود بازدهی و بهره‌وری یک کارخانه، روش‌های برنامه‌ریزی در بخش‌های مختلف تولید، کنترل کیفیت و غیره تغییر کند، ربات‌ها می‌توانند استراتژی جدید را در عرض چند ثانیه پیاده‌سازی کنند بدون آن که نیاز به صرف هزینه برای برگزاری سمینارهای آموزشی گرانقیمت یا مقاومت افراد و سیستم‌ها در برابر تغییر لازم باشد.

در حال حاضر به نقطه‌ای رسیدیم که برخی از افراد باید بخش ناخوشایند کار را خود انجام دهند و قسمت عادی کار را به همکار رباتی خود بسپارند. دفعه‌ی بعد که اپراتور خودکار یک اداره شما را پشت خط نگه داشت و پیامی را برای‌تان خواند، شروع به ناسزا گفتن کنید! پس از آن بلافاصله به خانم یا آقای اپراتور متصل شده و آنها پاسخگوی مشتریان بی ادب خواهند بود! (البته بهتر است این کار را انجام ندهید)

هر کاری که یک مدیرعامل انجام می‌دهد، یک ربات بیشتر و بهترش را انجام خواهد داد

وقتی اسم "مدیر عامل" می‌آید اکثر ما یک فرد مغرور و باابهت را تصور می‌کنیم که پشت یک میز چوبی ماهگونی در یک دفتر بزرگ شیشه‌ای نشسته است و به ده‌ها هزار زیر دست خودش با دیده‌ی تحقیر نگاه می‌کند! در حالی که واقعیت کاملا متفاوت استِ با توجه به اطلاعات ارائه شده از مرکز آمار آمریکا، ۸۹.۵۶٪ از شرکت‌های حاضر در ایالات متحده با کمتر از ۲۰ کارمند، مشغول به کار هستند. از آنجا که شرکت‌های کوچک‌تر کم‌تر در معرض ریسک رباتی شدن قرار دارند، مدیران عامل آن‌ها وظایف و تصمیمات خود را با روند آرامی بهینه سازی می‌کنند. آن‌ها چه مایل باشند و چه نباشند به سراغ بزرگ داده‌ها و پیش‌بینی و تحلیل مسائل می‌روند.

کتاب‌های موجود در حوزه‌ی کسب و کار و مشاوران مدیریتی ۶ وظیفه برای مدیرعامل قید کرده‌اند:

تعیین جهت‌گیری استراتژی

تخصیص منابع

فرهنگ سازی

نظارت و پیشبرد عملکرد شرکت

ایجاد وجهه و اعتبار برای شرکت

تلاش هر روزه برای برقراری سازش و مصالحه

خیلی از مدیران عامل در حال پیشرفت، تصمیمات خود را بر مبنای اطلاعات مورد نیاز می‌گیرند که گام مهمی در موفقیت شرکت محسوب می‌شود.

فرض کنید که مدیر یک شرکت ساخت و ساز کوچک، به فکر خرید یک کامیون جدید افتاده است. دیروز تصمیم او برای خرید کامیون قطعی بود. امروز تصمیم گرفت که کمی در این باره حساب و کتاب کند تا ببیند برای خرید کامیون به چه مقدار وام نیاز دارد و سود بازپرداخت آن به چه صورت خواهد بود. فردای امروز، شروع به تحلیل و بررسی عبور و مرور کارمندانش در قسمت‌های مختلف ساختمان شرکت خواهد پرداخت. سرانجام پس از سبک و سنگین کردن تمام جوانب، رایانه به او می گوید: "متاسفم جناب مدیر! شما اجازه‌ی خرید یک کامیون جدید را ندارید." این سیاست رایانه‌ها است. ابتدا به کمک انسان می‌آیند و بعد او را از صحنه خارج می‌کنند.

تخصیص منابع، کاری است که رایانه‌ها به خوبی از عهده‌ی آن بر می‌آیند. یک رایانه می‌تواند داده‌های زیادی را در آن واحد به صورت ورودی دریافت کند و نتیجه‌ی خروجی را در دو حالت خنثی و تجدیدپذیر ارائه دهد. این مسئله باعث می‌شود که اختلاف نظر در تصمیم‌گیری کمتر شود و قوانین به صورت مداوم رویه‌ی خود را پیش بگیرند. برای آن دسته از کارمندانی که از اشتباه در حساب و کتاب‌های مالی وحشت دارند، مدیریت الگوریتمی آخرین راه حل ممکن است. چرا که نرم‌افزارهای حسابرسی کد منبع، امکان بروز این ایرادات قانونی را کاهش می‌دهند. این نوع نرم‌افزارهای می‌توانند در کسب و کارهای غیرفنی هم مفید واقع شوند.

واضح است که کامپیوترها باهوش‌تر از انسان نیستند، اما با در نظر گرفتن عواملی فراتر از دید انسان، در تصمیم‌گیری‌ها بهتر عمل می‌کنند. برای مثال برنامه‌ی Waze بهترین مسیر رانندگی را به شما نشان دهد و می‌داند چند مایل آن طرف‌تر وضعیت ترافیک به چه صورت است.

سرمایه‌گذاران و سهام‌داران هم ممکن است مجبور به استفاده از مدیریت الگوریتمی شوند. چرا که مدیریت الگوریتمی نه تنها اطلاعات را به صورت شفاف‌تری ارائه می‌دهد بلکه از پارتی‌بازی، اختلاس و اقدامات عجیب و غریب جلوگیری می‌کند. با روی کار آمدن ربات‌ها، بروکراسی و سیاست‌های کاغذی بی‌معنا خواهند شد. (کما این که خیلی از آنها همچنان معنایی ندارند!) عملکرد ربات به گونه‌ای است که همواره تابع استراتژی هیئت مدیره خواهد بود. در این سیستم تمرکز تصمیمات مدیریتی انسان‌ها، از "چرا" به "چگونه" تغییر پیدا خواهد کرد و تصمیم‌گیری‌ها بر اساس داده‌ها و برنامه‌ریزی، به تخصیص منابع و گزارش عملکرد صورت خواهد گرفت که در نهایت منجر به ارائه‌ی درستی از وظایف روزانه‌ی مدیریت خواهد شد.

بعضی از شرکت‌های نوآور، در چارت سازمانی خود جایگاهی به عنوان ریاست اصلی ندارند یا حداقل آن را به گونه‌ی دیگری تعریف می‌کنند. حتی فرهنگ کاری حاکم بر شرکت بر اساس مجموعه‌ای از قوانین و موضوعات انگیزشی شکل گرفته است و دیگر خبری از روش بی نظم-محور مدیرعامل نیست. به عنوان مثال در روش مدیریتی شرکت Valve هیچ مدیر و رئیسی وجود ندارد و تنها یک کتابچه‌ی راهنما به کارمند تازه‌وارد داده می‌شود. در این کتابچه قید شده است: "قرار نیست کسی به کسی گزارش کار تحویل دهد. ما یک موسس یا رییس داریم اما او مدیریتی بر کار شما ندارد."

Crisp، یک شرکت مشاوره‌ی بوتیک در سوئد است که ۳۰ نفر آن را اداره می‌کنند. اما هیچ‌کدام از آن‌ها کارمند Crisp محسوب نمی‌شوند. در آنجا از مدیر و مدیرعامل خبری نیست و تمام تصمیم‌گیری‌ها از طریق مشورت انجام می‌شود.

یک محیط کاری غیر متمرکز و پراکنده باعث سرعت بخشیدن به کارها می‌شود

از زمانی که شرکت‌ها اصرار داشتند تمام بخش‌های سازمانی خود را در یک مقر دور هم جمع کنند، ۲۰ سالی گذشته است و حالا این ایده چندان خریداری ندارد.

حالا سازمان‌ها علاقه‌مند شده‌اند که با شرکت‌های زیر مجموعه و پیمانکاران مورد نظر خود همکاری دورادور داشته باشند. حتی اپل به عنوان با ارزش‌ترین سهامدار در بین شرکت‌ها، به داشتن یک کارخانه اکتفا نکرده است.

اهمیتی ندارد که یک شرکت تا چه اندازه بزرگ است چرا که اهمیت نرم‌افزارهای اقتصادی، روز به روز در همه‌ی عرصه‌ها و فعالیت‌های مختلف خود را نشان می‌دهند. WhatsApp (واتس‌آپ) به عنوان بزرگ‌ترین اپلیکیشن پیام‌رسان در دنیا توسط فیسبوک به قیمت ۱۹ میلیارد دلار خریداری شد. در صورتی که واتس‌اپ تنها ۵ سال شروع به کار کرده بود و کل تعداد کارمندانش ۵۵ نفر بیشتر نبودند. نمونه‌ی دیگر شرکت Airbnb است که بزرگ‌ترین شرکت مهمان‌پذیر در دنیا محسوب می‌شود. این در حالی است که این شرکت حتی یک اتاق هم در یک هتل ندارد و از یک کارمند هم خبری نیست. به این ترتیب می‌توان به قدرت مدیریت رباتیک، در سازمان‌دهی پی برد.

برای داشتن یک مدیر رباتی آماده هستید؟

روزانه، میلیون‌ها نفر از مردم از قوانین و دستورالعمل‌های سیستم‌های نرم‌افزاری پیروی می‌کنند. هر چند که ما هنوز این دستورالعمل‌ها را "فرمایش" یا "دستور" حساب نمی‌کنیم. در حال حاضر کارهایی که یک ربات انجام می‌دهد محدود به "کنترل مستقیم مدیریتی" است. برای مثال ۲۰۰/۰۰۰ کارمند شرکت UBER (اوبر) که یک سرویس دهنده‌ی آنلاین در زمینه‌ی حمل و نقل محسوب می‌شود، تحت نظارت ربات فعالیت می‌کند.

حالا واقعا اگر مدیر شما یک ربات باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ حالت غم انگیز ماجرا آنجا است که این مدیر کوچک‌ترین همدلی و محبتی از خود نسبت به شما نشان نخواهد داد! چرا که او یک ربات است و جز منطق و الگوریتم چیز دیگری را درک نمی‌کند. اما اگر از دریچه‌ی مثبت به قضیه نگاه کنیم، خواهیم دید که بین شما و رئیس رباتی‌تان هیچ خصومت شخصی پیش نخواهد آمد!

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات